
تاکنون نظریه پردازان و تحلیلگران بسیاری علل آغاز جنگ را به طور گسترده بررسی کردهاند. در این مقاله نیز دیدگاههای تنی چند ازمحققان و شخصیتها را در خصوص علل وقوع جنگ به اجمال و با توجه به منابع موجود بررسی خواهیم کرد. لازم به تذکر است که بیان دیدگاههای زیر هرگز به معنی قبول و تأیید کامل آرای ارائه شده نیست و تنها با هدف آگاهی بیشتر مخاطبان صورت میگیرد.
شهرام چوبین، مدیر بخش پژوهش مرکز سیاستهای امنیتی در ژنو، شروع جنگ را غیرمنتظره نمی داند. وی تغییر وسیع در کشور و به حاکمیت رسیدن نظام انقلابی را علت وقوع جنگ علیه ایران می داند. به نظر چوبین یکی دیگر از دلایل وقوع جنگ عدم توجه به توازن نظامی بین دو کشور بود. توازن نظامی پیش از انقلاب به سود ایران بود، ولی پس از انقلاب به دلیل عدم استحکام حکومت، نیروهای مسلح ایران وضعیت نابسامانی داشتند و هیچ کدام از ابرقدرتهای بزرگ جهان نیز از حکومت انقلابی ایران حمایت نمیکردند.
به عقیده پروفسور رمضانی ، استاد بازنشسته دانشگاه ویرجینیا در آمریکا ، صدام از پیامدهای انقلاب ایران، از جمله تضعیف و به حاشیه راندن رادیکالیسم عراق و هویت ناسیونالیسم عربی ناخشنود بود و به همین منظور جنگ را آغاز کرد.
جیمز بیل، استاد علوم سیاسی و رئیس کالج ویلیام مری دانشگاه ویرجینیا در آمریکا، دلیل واقعی جنگ را درگیری سیاسی برای دست یافتن به برتری و تسلط بر خلیج فارس میداند و میگوید: « رژیم صدام خواستار استیلای سیاسی بر منطقه بود و همچنین نابودی انقلاب ایران که آن را تهدیدی علیه وضعیت سیاسی کشورهای منطقه میدانست.»
توضیحات ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری پیشین آمریکا درباره جنگ ایران و عراق، متأثر از فضای دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی جهان است. تغییر رفتار عراق به همان اندازه انقلاب اسلامی موازنه قوا را در منطقه بر هم زده بود . به عقیده نیکسون استراتژی آمریکا در دهه 1970 مهار عراق رادیکال با اتکا بر ایران بود و در سالهای 1980 باهدف مهار انقلاب اسلامی با اتکا به عراق طراحی و جنگ عراق علیه ایران نیز به همین منظور آغاز شد.
آنتنی کردزمن، مدیر م?سسه بررسیهای استراتژیک در آمریکا میگوید: «جنگ ایران و عراق برآیند عوامل تاریخی، فرهنگی و نظامی متعددی بوده است، مانند اختلافهای تاریخی طولانی بین دو فرهنگ و دو ملت عرب و عجم و نیز شخصیتها و نوع جهان بینی رهبران دو کشور و همچنین اختلافهای جغرافیایی مانند کنترل راه آبی اروند و کنترل نقاط پدافندی مهم در طول مرز زمینی. به ویژه در مناطق وصولی به بغداد و... ، کردزمن علاوه بر اختلاف مرزی میان دو کشور، به تصورات ایران و عراق نسبت به هم نیز اشاره میکند و مینویسد: «عراقیها بر این باور بودند که برای سلطه بر خلیجفارس و خاتمه حوادث آن زمان ایران، باید با زور وارد عمل شد.»
فولر، نویسنده و تحلیلگر سابق سازمان سیا و متخصص در امور جهان اسلام که هم اکنون عضو م?سسه تحقیقات رند [RAND] وابسته به وزارت دفاع آمریکاست نیز مانند آنتنی کردزمن منازعات مرزی و سیاسی و تاریخی را از علل اصلی آغاز جنگ میداند. او در توضیح این نظریه به بررسی دوره های مختلف میپردازد و چنین نتیجه میگیرد که مناسبات دو کشور با نظام پادشاهی نسبتاً هماهنگ بود. اما با وقوع انقلاب در عراق صحنه سیاست های منطقه ای به کلی دگرگون شد و این موازنه تغییر کرد و با انقلاب ایران و ظهور نیروی جدید برآمده از تشیع، ملیگرایی ایران و جنبش تودهای حقیقی، مرحله جدیدی شکل گرفت که با توجه به اختلافهای تاریخی و مرزی، در نهایت به شروع جنگ انجامید.
افرایم کاراش، از محققان و تحلیلگران یهودی امور نظامی که در مورد جنگ ایران و عراق نیز بررسی های متعددی کرده است، انقلاب ایران را با انقلاب فرانسه و روسیه مقایسه میکند و معتقد است که آرمانهای جدید انقلاب و مخالفت ایران با وضع جهان اسلام در آن زمان و نیز از هم گسیختگی ساختار نظامی ایران از عوامل اصلی جنگ بود.
کاراش میافزاید: «از سوی دیگر تلاش و علاقه رژیم عراق برای تجزیه ایران نیز از دیگر دلایل بروز جنگ به شمار میآمد.»
به عقیده وی در سال 1979 و پیروزی انقلاب، صدام دیگر نمیتوانست برتری ایران را که منجر به امضای قرارداد الجزایر در سال 1975 شده بود تحمل کند، زیرا به رسمیت شناختن این برتری به سقوط تدریجی رژیم بعث منجر می شد و لذا عراق ترجیح داد از برتری نسبی خود استفاده کند، زیرا برای نخستین بار در 10 سال اخیر برتری قوای نظامی با عراق بود.
پروفسور امیت اوزداغ، رئیس مرکز مطالعات استراتژیک اوراسیا در ترکیه، دیدگاههای خود را در چارچوب پاسخ به این پرسش بیان می کند که چرا در خاورمیانه تنشهای گذرا به تخاصم تبدیل می شود به عقیده وی تاریخ نظامی منطقه مشحون از سیستمهای دیرپای تاریخی، فرهنگی و سیاسی است که استفاده از نیروی نظامی را در حل مسائل سیاسی موجه جلوه میدهد. اختلافهای قومی، مذهبی و نژادی در اغلب اوقات ریشه این رقابتها بوده است که در نهایت به اجماع سیاسی و بسیج عمومی برای جنگ میانجامید.

بر اساس آرای مارتین کرامر که طرح بنیادگرایی را در دانشگاه شیکاگو مورد بررسی قرار داده و بخشی از نتایج تحقیقات خود را منتشر کرده است، انگیزه اصلی عراق در منطقه، مقابله با انقلاب ایران بوده است.
کرامر مینویسد: «کشورهایی مانند عراق و شیخ نشینهای حاشیه خلیجفارس که از تأثیر انقلاب اسلامی بر سرزمینهای خود آگاه بودهاند، اراده و امکانات لازم را برای فرونشاندن شعله انقلابهای محلی که در همدلی با انقلاب ایران به وقوع پیوسته بودند، در اختیار داشتند. عراق نیز جنگ خود را با همین انگیزه آغاز کرد.»
دکتر احمد الموصللی، استاد دانشگاه آمریکایی بیروت و می نویسد که انقلاب اسلامی ایران، امید بازگشت جایگاه اسلام و حکومت اسلامی را در جنبشهای اسلامی زنده کرد و همین مسأله زنگ خطر را برای غرب و بویژه آمریکا و همچنین شوروی سابق به صدا در آورد. به همین دلیل غرب با تحمیل جنگ درصدد برآمد تا زمینههای پیدایش سیاسی حکومت اسلامی را از بین ببرد و شوروی نیز در قبال جنگ با سکوت خود عملاً از جنگ عراق علیه ایران حمایت کرد.
نتیجه
با بررسی بخشی از آرای موجود درباره علل وقوع جنگ، در یک جمع بندی کلی به نظر میرسد نقطه اشتراک تمامی نظریه ها، تأکید بر انقلاب و نیز پیامد آن به عنوان بستر اصلی وقوع جنگ و تحریک اختلافات مرزی در پی خلأ قدرت و تلاش عراق برای جبران آن بوده است. در واقع کانون درگیری همان وقوع انقلاب اسلامی بیان شده است. انقلاب اسلامی ایران به دلیل ماهیت دینی و آزادی طلبیاش با منافع امپریالیسم غرب و بلوک شرق در تضاد بود. در نتیجه حذف انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی نقطه اشتراک خواستههای ابرقدرتهای شرق و غرب در آن زمان بوده است.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع:
1- اجتناب پذیری از جنگ، محمد دروریان، مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،1381.
2- پژوهشکده علوم دفاعی دانشگاه امام حسین (ع)، مجله سیاست دفاعی (ویژه نامه جنگ تحمیلی)، سال چهارم، مصاحبه با محسن رضایی.
3- تصاعد در جنگ ایران و عراق، فیلیپ سابین و افرایم کارش، مجله سیاست دفاعی؛ پائیز .
پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
نویسنده: ابوالفضل مستغیثی
